سالگرد

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

امکانات وب

دیروز یعنی ۱ بهمن روزی بود که من به عشقم گفتم..گفتم که میخوامش و این حرفا.....
الان سه سال میگذره از اون ماجرا و ما کیلومتر ها از هم فاصله داریم..و نه خبری از هم داریم..نه خبری از هم میگیریم..چقدر خوب بود اون روز..هیچ وقت یادم نمیره..از در وارد شدم یه مانتو لی آبی پوشیده بود و روسری و ساپورت مشکی..مث همیشه قشنگ و خوش سلیقه..وقتی بهش گفتم خندید..جوری بود خنده هاش که احساس کردم تا آخر عمر باهمیم..خیلی تلخه ولی به ۶ ماه نرسید..
اون روزا عالی بود..قرارای یواشکی تو حیاط خلوتشون..وقتی کسی نبود سریع زنگ میزد بیا حرف بزنیم..وقتی گوشی دستش بود سریع پیام میداد..وقتی اتفاقی میفتاد دعوایی میکرد اولین نفر به من پیام میداد..
چقدر خوب بودن اون روزا..چقد میخندیدیم باهم..چقد حال دوتامون خوب بود باهم..
حیف شد واقعا.......
الان من تنها..اون تنها....
چی میشد دوباره باهم باشیم..دوباره بگیم بخندیم..
اصلا دوس داشتم یه بارم که شده مث قدیم تو حیاط خلوتشون قرار بزاریم و درمورد همه اتفاقا حرف میزدیم ساعتها..و همه سوءتفاهم هایی که هست برطرف بشه..کاش میشد یه بار دیگه..........
کاش...........

ما همه منتطریم...
ما را در سایت ما همه منتطریم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mzendeghizibaa بازدید : 157 تاريخ : سه شنبه 23 بهمن 1397 ساعت: 4:00