بازگشت

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

امکانات وب

امشب میخوام برگردم به شهرم...
خیلی دلم تنگ شده بود..منی که واسه هیچ کس و هیچ چیز دلم تنگ نمیشد الان دلم تنگ تر از همیشس..واسه همه روزایی که گذشته و واسه کسایی که الان فهمیدم چقد واسم مهم هستن..قبلا مهم بودن ولی الان با گوشت و استخونم حس کردم که بدون اونا نمیتونم یه ثانیه هم زندگی کنم...
شاید واسه بقیه ۴ ماه گذشته باشه..ولی واسه من ۴ سال بوده..و خیلی چیزارو تجربه کردم تو این چهار ماه..
الان فهمیدم خیلی از راه رو اشتباه رفتم..و شاید یه جاهایی خیلی جلو رفته بود..فهمیدم که چی میخوام و چه کارایی بکنم واسه آیندم..قبلا هم میدونستم ولی الان مسیرو دقیق تر میدونم....
.
.
چقد دلم واسه عشقم تنگ شده..درسته الان اگه اونجا هم بودم بازم نمیتونسم ببینمش..ولی خب حداقل الان ک دارم میرم میدونم که نزدیکشم و میتونم صداشو از دور بشنوم..و ببینمش حتی از فاصله دور..یعنی میشه یه بار دیگه بشینیم و دوتایی حرف بزنیم................
شاید..............

ما همه منتطریم...
ما را در سایت ما همه منتطریم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mzendeghizibaa بازدید : 177 تاريخ : سه شنبه 23 بهمن 1397 ساعت: 4:00